-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 مهرماه سال 1386 11:32
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 11 شهریورماه سال 1386 11:21
بیا یارم بیا یارم دری بگشوده شد به روی مردمک های سیاه چشم ما به روی دست های سرد اما پر امید عشق ما به روی این صداقتهای ناب عشق ما! تو را سوگند بر این آسمان نیلگون تو را سوگند بر این لاله های رنگ خون بمان..تنها مرو از این دیار آشنا من اینجا با توام..اینجا فقط دارم تو را....
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 بهمنماه سال 1385 09:19
میدونی... من با یه دنیا مهربونی باز میخوام بگم بدونی میدونم نامهربونی... اما تو واسه ترانه میاری همش بهانه لا اقل بگو بدونم... واسه چی با من میمونی؟!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 بهمنماه سال 1385 18:49
سلام دوستان خوبم خیلی وقت بود که نتونسته بودم چیزی بنویسم آخه سیستمم دچار مشکل شده. ایشالله امتحانام که تموم شد بازم مثل سابق میام و در خدمتتونم. از اینکه اومدین و سر زدین و نتونستم جواب محبتاتون رو بدم ممنون و شرمنده ام. منو فراموش نکنین. جبران میکنم.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 6 آذرماه سال 1385 09:12
جدا نخواهم شد.. گریه نخواهم کرد..غصه نخواهم خورد یادم آمد!!!!!! تو بالی برای پرواز نداشتی!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 آبانماه سال 1385 21:19
دیگه هیچ بهونه ای نیست... آخرین رشته میون من و تو گسسته شد!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 25 آبانماه سال 1385 18:02
تولدم مبارک!!!!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 آبانماه سال 1385 10:38
نه!!! هرگز باور نمیکنم گذر ثانیه ها را! که آرام آرام تو را از من و ما دور میکند!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 مهرماه سال 1385 23:35
قایم موشک بازی نکن دستتو خوندم دیوونه فکر نکنی با رفتنت دلم میگیره بهونه! برو به زندگیت برس خسته شدم از دیدنت از این دورنگی و ریا به هرجا پر کشیدنت! از چی منو میترسونی؟ از اینکه جام کسی بیاد!؟ یعنی بازم پیدا میشه آدمی که تورو بخواد؟! ساده تر از من دیگه نیست فکر نکنی خیلی تکی کی گفته خیلی خوشگلی؟! کی گفته تو با نمکی؟!...
-
یه شاعری مینویسه:
چهارشنبه 26 مهرماه سال 1385 00:25
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم و ترانه به روش خودش اصلاح میکنه: یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد طلب عشق ز هر بی سر و پای تازه به دوران رسیده ای که به شکل عرفا و ادبا و دانشمندا و ...دراومده نکنیم و طی طریق کردن طولانی برای دیدن اینجور اشخاص ممنوع نتیجه اخلاقی: توی شهر خودتون عاشق آدم...
-
یه حرفی دارم باهات!
دوشنبه 24 مهرماه سال 1385 22:36
میخوام بگم تو اونقدر کوچیکی که همه وجودت توی یه ( من ) خلاصه شده...!
-
به جرم دختر بودنم
یکشنبه 23 مهرماه سال 1385 13:48
امروز مثل هر روز یه بار دیگه محاکمه شدم!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 مهرماه سال 1385 16:23
حرف آخرمه من مال تو ... تو مال همه..
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 مهرماه سال 1385 23:43
معلم گفت : از هر کس ۱۰ سوال میپرسم که باید فوری بهش جواب بده... اگه هر کدوم رو بلد نبود یا یادش رفت زود باید بگه بعدی... درسمو خوب خوب خوندم...عالی عالی.. معلم صدام میکنه: بیا درس جواب بده..خوندی؟! -(با اعتماد به نفس) : بله!!!!!!!!!!!! میرم جلوش می ایستم سوال اول :اثر تاریخی معروف در شبه جزیره عر.... -(شبه جزیر...ای...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 مهرماه سال 1385 09:26
همه جور مسافری هست زن-مرد-پیر-جوون-بچه پیرا با خیال راحت نشستن... بچه ها مشغول شیطنت و بازین.. جوونا اما...هراسون و بعضی ها گریونن!! راننده داد میزنه: دیگه کسی نمونده؟ صدای ماموری که دم در اتوبوس ایستاده تو فضا میپیچه که میگه : چرا داریم یه نفرو میاریم... جوونه...دارن به زور هلش میدن توی اتوبوس! نمیخواد بره! انگاری...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 مهرماه سال 1385 07:49
تو کی هستی؟!!! چقدر شکل منی؟! تو همزاد منی؟!؟؟ چه جالب عین حرفای منو میزنی! لباساتم که مثل لباسای منه! آخ جون دیگه از تنهایی در اومدم...میدونی... همیشه با هرکی دوست میشم زود خسته میشه و تنهام میذاره... اما...اما تو موندنی هستی؟ مگه نه؟ یه لرزش!!! یه صدای مهیب به گوش دخترک میرسه! آینه قدی اتاق میفته زمین و میشکنه!!!...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 مهرماه سال 1385 13:29
دروغ گفتین... باورتون کردیم. باورتون شد... گهی هستین!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 مهرماه سال 1385 22:16
ساعت چنده؟! -۲.۳۰ ۱ساعت و نیم مثل برق و باد میره!!!!!!! ۱ بار نه! ۲ بار نه! ۳ بار آره!!!! ساعت چهاره!!!!!دیرمون شده... این سیگارو که کشیدیم راه بیفتیم... این کارت تلفن لازمت نمیشه؟! ۲ساعت بعد............................. تو توی جاده..من سر کلاس درس!!!!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 مهرماه سال 1385 08:42
سوال سختیه! جواب دادنش زمان زیادی میبره!!! فقط ۳ ساعت؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!! نه!!! ۳ ساعت برام کمه..مدت زمانی که من لازم دارم ۳ ساعت و یک صدم ثانیه است!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 مهرماه سال 1385 15:19
(ناراحت و نگران)-قربون چشمات برم...نبینم گریه هاتو!!!آخه من که هنوز نمردم که تو اینجوری گریه میکنی!! (متعجب و عصبانی)-آهـــــــــــا!!!!پس داری واسه اون گریه میکنی نه واسه دلتنگ شدنت واسه من !!! (خیلی عصبانی)-حالا چی شده؟ مرده؟! آره؟ (یه نفس راحت)-آخیـــــــــــش!!چه خوب! (خنده موذیانه)-گریه کن...امیدوارم همیشه چشماتو...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 مهرماه سال 1385 08:27
-خسته شدی؟؟؟!! نه! -هنوز خسته نشدی؟؟!! نه! -کی خسته میشی؟!؟! هیچوقت!!! -آخ که عجب رویی داری!!!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 13 مهرماه سال 1385 19:52
اگه تو نبودی صدایی نبود که آهنگش دیوونت کنه اگه تو نبودی... تو ...تو ... چه واژه پر معنایی میخوای بمونم؟! د ...آخه یه چیــــــــــــــــــــــــــــــــــزی بگو << >>!!