همه جور مسافری هست
زن-مرد-پیر-جوون-بچه
پیرا با خیال راحت نشستن...
بچه ها مشغول شیطنت و بازین..
جوونا اما...هراسون و بعضی ها گریونن!!
راننده داد میزنه: دیگه کسی نمونده؟
صدای ماموری که دم در اتوبوس ایستاده تو فضا میپیچه که میگه :
چرا داریم یه نفرو میاریم...
جوونه...دارن به زور هلش میدن توی اتوبوس! نمیخواد بره!
انگاری بارداره!
پاشو که میذاره روی پله اول اتوبوس دردش میگیره!
یه جیغ بلند.......یه موجود ضعیف و ظریف از زیر لباسش میافته بیرون...
بی حاله اما میخواد بچه تازه به دنیا اومدشو بگیره بغلش..
دولا میشه اما..یکدفعه راننده پاشو روی پدال گاز فشار میده...
زن جوون میمونه بین زمین و هوا
داد میزنه: بچم...بچم...
یکدفعه یه دست زن جوونو میاره توی اتوبوس
میبینه یه پیرمرده!
میگه آقا بگو نگه داره...بچم جا موند..
پیرمرد با آرامش میگه: نگران نباش جای اون خوبه...
-آقا اصلا ما داریم کجا میریم؟اینجا کجاست؟
گریه امونش نمیده...از بس جیغ زده صداش در نمیاد
-من...من...توی خونمون بودم...شوهرم...آقا...شوهرم...اون نگرانم میشه!
پیرمرد میگه: دخترم نگران اون نباش..
اون میدونه تو کجا داری میری..دیگه تا حالا فهمیده
-تورو خدا پدر جون به منم بگین کجا میریم؟
پیرمرد نگاهی بهش میندازه و میگه :اگه بهت بگم نمیترسی؟
با عجله میگه:نمیترسم..
پیرمرد چشماشو میبنده و میگه:
ما همه مرده ایم....این اتوبوس قافله مرگه....
قشنگ بود خوب مینویسی.
پیروز باشی
نمیدونم چرا با اینکه همه این واقعیتها رو میدونم اما بازم وقتی یاد مردنم میفتم دلم میگیره
بازم میترسم
قشنگ می نویسی ....
منم قبلا از اینا می نوشتم .... اما نتونستم ادامه بدم
سلام
قشنگ نوشته بودی
آدمو میبره تو فکر...
موفق باشی.
قشنگ می نویسی .... قلم خوبی داری امیدوارم بتونیم دوستای خوبی باشیم
سلام
ممنون نظر لطفته
وبلاگ قشنگی داری
موفق باشی
سلام. خیلی ترسیدم از این نوشته ت. نمی شه از یه چیز دیگه بگی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام ترانه جون
این قافله ی مرگ عجب می راند!!
خیلی عالی و با معنی بود
راستی میشه آی دی تو بدب به من؟
بابای
سلام...
خیلی زیبا بود بهتون تبریک میگم.
امیدوارم که موفق باشید.
یا علی
خیلی قشنگ نوشتی
این اتو بوس از در خونه همه عبور می کنه و اگه ما گاه گاهی صدای ترمزش را بشنویم شاید زندگی کردنمون فرق کنه
موفق باشی
ولقعا زیبا بود ترانه جوون
اصلا دیگه نمی دونم چی بگم.......
خوبه همیشه یاد مرگ باشیم. این که رفتنی هستیم. دیرو زود داره ولی سوخت و سوز نه.
سلام
سپاس دارم از تو که پاسم داشتی
به تو عزیز نگاه کردم که بدانی روح مجرد هنوز زنده اس و مشق عشق میکنه
از رفتن گفتی رفتنی که همه را می ترساند الا عده ای کم
تجربه ای بس شیرین که آنکه مزه کرد
توان ماندنش بس دشوار است
عکسی دیدم که مرا به خلوتی عظیم برد
آنجا که خود و بسیاری از دوستان و دشمنان را به نظرگاه دیدم
اگر افتخار دهی و باز هم ما را به لطف بنوازی
از پیمانت سپاسگزار میشوم
چه شوکی داد!!...جام خوشکم زد!!