بیا یارم بیا یارم  دری بگشوده شد

به روی مردمک های سیاه چشم ما

به روی دست های سرد اما پر امید عشق ما

به روی این صداقتهای ناب عشق ما!

تو را سوگند بر این آسمان نیلگون

تو را سوگند بر این لاله های رنگ خون

بمان..تنها مرو از این دیار آشنا

من اینجا با توام..اینجا فقط دارم تو را....

میدونی...

من با یه دنیا مهربونی

باز میخوام بگم بدونی

میدونم نامهربونی...

اما تو واسه  ترانه

میاری همش بهانه

لا اقل بگو بدونم...

واسه چی با من میمونی؟!

سلام دوستان خوبم

خیلی وقت بود که نتونسته بودم چیزی بنویسم آخه سیستمم دچار مشکل شده.

ایشالله امتحانام که تموم شد بازم مثل سابق میام و در خدمتتونم.

از اینکه اومدین و سر زدین و نتونستم جواب محبتاتون رو بدم ممنون و شرمنده ام.

منو فراموش نکنین.

جبران میکنم.

 

جدا نخواهم شد..

گریه نخواهم کرد..غصه نخواهم خورد

یادم آمد!!!!!!  تو بالی برای پرواز نداشتی!

دیگه هیچ بهونه ای نیست...

آخرین رشته میون من و تو گسسته شد!

تولدم مبارک!!!!

نه!!!

هرگز باور نمیکنم

گذر ثانیه ها را!

که آرام آرام

تو را

از من و ما 

دور میکند!

قایم موشک بازی نکن

دستتو خوندم دیوونه

فکر نکنی با رفتنت

دلم میگیره بهونه!

برو به زندگیت برس

خسته شدم از دیدنت

از این دورنگی و ریا

به هرجا پر کشیدنت!

از چی منو میترسونی؟

از اینکه جام کسی بیاد!؟

یعنی بازم پیدا میشه

آدمی که تورو بخواد؟!

ساده تر از من دیگه نیست

فکر نکنی خیلی تکی

کی گفته خیلی خوشگلی؟!

کی گفته تو با نمکی؟!

برو شاید گیرت بیاد

یه روز یه ساده مثل من

دروغاتو باور کنه

از ته جون و قلب و تن...

برو شاید یه روز بشی

عاقل و خاطرت بیاد

ترانه عاشق تو بود

تو عشقشو دادی به باد...

 

ترانه  ۱/۶/۸۳

یه شاعری مینویسه:

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد

طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم

 

و ترانه به روش خودش اصلاح میکنه:

 

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد

طلب عشق ز هر بی سر و پای تازه به دوران رسیده ای که به شکل عرفا و ادبا و دانشمندا و ...دراومده نکنیم و طی طریق کردن طولانی برای دیدن اینجور اشخاص ممنوع

نتیجه اخلاقی:  توی شهر خودتون عاشق آدم حسابیاش بشین!

 

 

یه حرفی دارم باهات!

میخوام بگم تو اونقدر کوچیکی که همه وجودت توی یه (‌ من ) خلاصه شده...!

به جرم دختر بودنم

امروز مثل هر روز یه بار دیگه محاکمه شدم!

حرف آخرمه

من مال تو ... تو مال همه..

معلم گفت :

از هر کس ۱۰ سوال میپرسم که باید فوری بهش جواب بده...

اگه هر کدوم رو بلد نبود یا یادش رفت زود باید بگه بعدی...

درسمو خوب خوب خوندم...عالی عالی..

 معلم صدام میکنه: بیا درس جواب بده..خوندی؟!

-(با اعتماد به نفس) : بله!!!!!!!!!!!!

میرم جلوش می ایستم

سوال اول :اثر تاریخی معروف در شبه جزیره عر....

-(شبه جزیر...ای وای !! تو اومدی جلوی چشمم چیکار؟ برو میخوام درس جواب بدم!!..)

 معلم: جواب چی شد؟!

 -بعدی

سوال دوم :در زمان مغول ها فرمانروای سرزمین ا....

 -(فرمانروا ...وای برق چشمات که یادم میاد دیوونه میشم میله تیز چشمت قلبمو سوراخ

میکنه...)

 معلم: جواب؟!

-بعدی!

سوال سوم :

 کاخ آشور در زمان.....

-(آشور..آشور...اه...آخ که چقدر نوازش دستات منو آروم میکرد...)

معلم:بلدی؟

-بعدی!!

سوال چهارم:

لوح همورابی....

-(لوح...لوح چیه؟؟؟ ای وای تو پاک حافظه منو اشغال کردی..)

معلم:چی شد؟!

 -بعدی..

 سوال پنجم: میترا به چه معنی.....

-(معنی میترا....راستی تو چرا همیشه دستات سرد و یخ کرده است!؟...)

معلم داد میزنه:جـــــــــــــــــــــــــــــواب!!!

 -بعدی!

-دیگه بعدی وجود نداره!!! این بود درس خوندنت؟!!!!‌ اخراج!!!

لبخند میزنم و میگم : جدی؟!!!

 با عصبانیت داد میزنه بـــــــــیــــــــــرون!!!

با خوشحالی پر میکشم به طرف تو!

همه جور مسافری هست

زن-مرد-پیر-جوون-بچه

پیرا با خیال راحت نشستن...

بچه ها مشغول شیطنت و بازین..

جوونا اما...هراسون و بعضی ها گریونن!!

راننده داد میزنه: دیگه کسی نمونده؟

صدای ماموری که دم در اتوبوس ایستاده تو فضا میپیچه که میگه :

چرا داریم یه نفرو میاریم...

جوونه...دارن به زور هلش میدن توی اتوبوس! نمیخواد بره!

انگاری بارداره!

پاشو که میذاره روی پله اول اتوبوس دردش میگیره!

یه جیغ بلند.......یه موجود ضعیف و ظریف از زیر لباسش میافته بیرون...

بی حاله اما میخواد بچه تازه به دنیا اومدشو بگیره بغلش..

دولا میشه اما..یکدفعه راننده پاشو روی پدال گاز فشار میده...

زن جوون میمونه بین زمین و هوا

داد میزنه: بچم...بچم...

یکدفعه یه دست زن جوونو میاره توی اتوبوس

میبینه یه پیرمرده!

میگه آقا بگو نگه داره...بچم جا موند..

پیرمرد با آرامش میگه: نگران نباش جای اون خوبه...

-آقا اصلا ما داریم کجا میریم؟اینجا کجاست؟

گریه امونش نمیده...از بس جیغ زده صداش در نمیاد

-من...من...توی خونمون بودم...شوهرم...آقا...شوهرم...اون نگرانم میشه!

پیرمرد میگه: دخترم نگران اون نباش..

اون میدونه تو کجا داری میری..دیگه تا حالا فهمیده

-تورو خدا پدر جون به منم بگین کجا میریم؟

پیرمرد نگاهی بهش میندازه و میگه :اگه بهت بگم نمیترسی؟

با عجله میگه:نمیترسم..

پیرمرد چشماشو میبنده و میگه:

ما همه مرده ایم....این اتوبوس قافله مرگه....

تو کی هستی؟!!!

چقدر شکل منی؟!

تو همزاد منی؟!؟؟

چه جالب عین حرفای منو میزنی!

لباساتم که مثل لباسای منه!

آخ جون دیگه از تنهایی در اومدم...میدونی...

   همیشه با هرکی دوست میشم زود خسته میشه و تنهام میذاره...

   اما...اما تو موندنی هستی؟ مگه نه؟

 

یه لرزش!!!

یه صدای مهیب به گوش دخترک میرسه!

آینه قدی اتاق میفته زمین و میشکنه!!!

دیگه همزادی وجود نداره..

(Girl before a Mirror by Pablo Picasso اثری از پابلو پیکاسو)

 

 

 

دروغ گفتین... باورتون کردیم.

باورتون شد... گهی هستین!

ساعت چنده؟!

-۲.۳۰

۱ساعت و نیم مثل برق و باد میره!!!!!!!     ۱ بار نه!  ۲ بار نه! ۳ بار آره!!!!

ساعت چهاره!!!!!دیرمون شده...

این سیگارو که کشیدیم راه بیفتیم...

این کارت تلفن لازمت نمیشه؟!

 ۲ساعت بعد.............................

تو توی جاده..من سر کلاس درس!!!!

سوال سختیه!

جواب دادنش زمان زیادی میبره!!!

فقط ۳ ساعت؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!

نه!!! ۳ ساعت برام کمه..مدت زمانی که من لازم دارم ۳ ساعت و یک صدم ثانیه است!

(ناراحت و نگران)-قربون چشمات برم...نبینم گریه هاتو!!!آخه من که هنوز نمردم که تو اینجوری گریه میکنی!!

(متعجب و عصبانی)-آهـــــــــــا!!!!پس داری واسه اون گریه میکنی نه واسه دلتنگ شدنت واسه من !!!

(خیلی عصبانی)-حالا چی شده؟ مرده؟! آره؟

(یه نفس راحت)-آخیـــــــــــش!!چه خوب!

(خنده موذیانه)-گریه کن...امیدوارم همیشه چشماتو گریون ببینم!!

 

 

-خسته شدی؟؟؟!!

نه!

-هنوز خسته نشدی؟؟!!

نه!

-کی خسته میشی؟!؟!

هیچوقت!!!

-آخ که عجب رویی داری!!!

 

 

اگه تو نبودی

صدایی نبود که آهنگش دیوونت کنه

اگه تو نبودی...

تو  ...تو ...

چه واژه پر معنایی

میخوای بمونم؟!

د ...آخه یه چیــــــــــــــــــــــــــــــــــزی بگو  <<    >>!!